موسیقی بودن
85/10/17 :: 11:16 عصر
خدای من !گاهی یک اشتیاق نورانی ام،روبروی قبله ات می ایستم و با نماز پراز خواهشم مسافر گیسوان پر پیچ و خم مهربانی تو میشوم،گاهی یک کاغذ مچاله شده ام در جاده های باد ، بی هدف می غلتم و از تو دور می شوم و تو ناگهان با دستهای هدایت درختان را می فرستی تا سر راهم سبز شوند مگر به خود باز گردم.
ای بکرترین مهربانی!می خواهم هر لحظه بادبادکهای ستاره گون عبادت را در آسمان بخشنده تو رها کنم.
اگر دهان غافل مرا به زمزمه های نام قشنگت راهی هست،مرا تا رسیدن به امتداد آفتاب هدایت یاری کن!
ای آفریدگار حس خوب زندگی!لبخند سبز یاران خوبم را کمرنگ مساز و یاریمان کن با پیوند دستهای زلالمان تا مهربانی تو پل بزنیم.
85/3/1 :: 11:11 صبح
دل من
به عمق حادثه راهی نبردی
در آفاق سکون مردی ، فسردی
دل من ای کویر خشک و خالی
چه میشد دل به دریا میسپردی
دل من کیست یک درویش ساده
به کنج خانه قربت فتاده
در اوج وهم و تنهایی سرش را
میان زانوانش جای داده
سروده ثنا
85/3/1 :: 11:2 صبح
دل تنگ از تو می گوید ولی این را نمی دانی
نگاهم گوید از قلبم از آن حرفی نمی خوانی
در آن قلب پر از مهرت نداری گوشهء امنی
پناه قلب من باشد در این وهم و پریشانی
شبم سرد و پر از درد و نگاهم همچو کوه یخ
نگاهت تابش نوریست در این شام زمستانی
درون قاب عکس تو نشسته خندهء نازت
واین لبخند می بخشد به روح مرده ام جانی
گذشتی از کنار من نگاهم خیره در چشمت
نگه کردی به چشمانم نگفتی از چه گریانی
فصول خاطرات من پر از نام قشنگ توست
به روزم مثل خورشید و به شبها ماه تابانی
برایم مرده سال و ماه چه بی معناست روز و شب
دل تنگ از تو می گوید ولی این را نمی دانی
سرودهء ثنا
خانه
:: کل بازدیدها :: :: بازدید امروز :: :: بازدید دیروز ::
:: درباره خودم :: :: اوقات شرعی ::
پارسی بلاگ
پست الکترونیک
شناسنامه
RSS
44169
0
0
:: لینک به وبلاگ ::
:: اشتراک در خبرنامه ::